پیدایش موسیقی در ملل اندوگونس
پیدایش موسیقی در ملل
اندوگونس
شواهدی در دست نیست که انسان نئاندرتال با موسیقی آشنا بودهاست؛ ولی تاریخ دانان پیدایش طبل و نی را از اندوگونسها میدانند. اندوگونسها در مناطق سرد و گرم و نیزار زندگی میکردند. معمولاً در مناطق گرم عده از درختان میان تهی میروید. زمانیکه باد از بالای نیها میگذشت آوازهای خوشآیند بشر را متوجه نی مینماید. بشر برای اولین بار از نی آلت موسیقی میسازد. پرندگانی به نام دارکوب زمانی که توسط منقار خود در درختان میکوبیدند از آن درختان آواهای خوش آیند بدست میآمد. سپس بشر فرا گرفت که با ضربه زدن چوب کوچک بالای چوب بزرگتر بخصوص درختان که میانشان خالی باشد، صداهای خوشآیند به دست میآید. در مراحل اول بشر طبل را به مثابه زنگ خطر در مواقع اضطراری و شکار استفاده مینمود. بعداً برای اینکه دیگران بدانند در چه خطر یا حالتی هستند انواع نواختن طبلها را اختراع نمودند. در شبهای تاریک نی دف رقص آواز خوانی و پایکوبی مینمودند تا شب را با بیداری سپری نمایند. بدینترتیب با نواختن نی وطبل در شبها تجاربشان بیشتر گردید.در انتهااین موسیقی در مدت ۵۰ الی ۷۰ هزار سال به موسیقی امروزی تبدیل گردید.
یونان
یونانیها هِرمس (خدای بازرگانی و بازرگانان) را به شکرانه بخشیدن موسیقی ستایش میکردند. اما هِرمس خدای بازرگانی و بازرگانان بود و به نظر ما بعید میآید که بتواند با موسیقی سر و کاری داشته باشد؛ ولی از نظر دور نباید داشت که او در عین حال پیک و قاصد خدایان دیگر نیز بود.
- قطعاً هنگامی که او ضمن گردش و سیاحت در ساحل دریای مدیترانه بود گاوی را که از برادرش آپولون به سرقت برده بود پوست آن را به روی پوستهٔ لاکپشت میکشد. همچنین، شاخهای این گاو را در محلی که دستهای لاکپشت از پوست بیرون میآمده سفت میکند. سپس بهوسلیهٔ تکه چوبی، ریسمانهایی را از بالای شاخها به داخل بدنهٔ پوست لاکپشت سفت میکند و شروع به ساززدن میکند و نام این ساز را «لیر» میگذارد.
چین
چینیها خیلی پیش از این با موسیقی آشنایی داشتند. ۴۵۰۰ سال پیش از این، پادشاه مقتدری به نام هائونک تی فرمان داد تا موسیقی را اختراع کنند و چهچهه مرغان و زمزمه جویباران را سر مشق دانایان و خردمندان کشور خویش قرار داد.
ژاپن
در ژاپن روزی و روزگاری الهه خورشید قهر کرد و به پناهگاه خود خزید، مردم هر چه عقلشان را روی هم ریختند جز این حیلهای بخاطرشان نرسید که با سرودن الحان متوالی و پیوسته، او را به بیرون آمدن تشویق کنند، حتی امروز نیز در ژاپن به هنگام وقوع کسوف، مردم به خواندن آوازهای فوقالعاده قدیمی متوسل میشوند.
ایران
از مهمترین مُهرنگارههای خنیاگری (:موسیقی) در جهان؛ باید از آنچه که در «چوغامیش» خوزستان برجای مانده، یاد کرد که در سالهای ۱۹۶۱–۱۹۶۶ میلادی، یافت شدهاست. این مهرنگاره ۳۴۰۰ ساله؛ سیمایی از بزم رامشگران را نشان میدهد. در این بزم باستانی، دستهای خنیاگر(:نوازنده) دیده میشوند که هر کدام، به نواختنسازی سرگرم هستند. چگونگی نواختن و نشستن این رامشگران، نشان میدهد که آنها، نخستین دسته خنیاگران(:ارکستر) جهان هستند. در این گروه رامشگران، میبینیم که نوازندهای «چنگ» و دیگری «شیپور» و آن دیگر «تنبک» مینوازد. چهارمین رامشگر در این میان، خوانندهای است که «آواز» میخواند.
دوره نخست از آمدن نژاد آریایی به سرزمین ایران تا انقراض [[دولت ساسانی]] از آمدن نژاد آریایی به سرزمین ایران تا انقراض دولت ساسانی انواع سازها و ادوات رایج موسیقی عصر هخامنشیان و پیش از اسلام موسیقی ایران درعهد ساسانیان دوره دوم از طلوع اسلام تا عصر حاضر موسیقی ایران پس از اسلام هجوم مغول و دگرگونی اوضاع ایران وشروع انحطاط علمی وهنری ظهور دولت صفوی و وضع هنر وموسیقی پادشاهان قاجاریه و مختصری از تاریخ موسیقی ایران در این دوره تأثیر شعبه موزیک دارالفنون در حفظ موسیقی ملی درزمان ناصرالدین شاه
آمریکای شمالی
یکی از قبایل آمریکای شمالی معتقدند که موسیقی از جانب یکی از خدایان به نام تسکانی-پوکا مرحمت شدهاست و چنین میپندارند که او پلی از لاکپشتها و نهنگها ساختهاست که در موقع آواز خواندن و نوازندگی با استفاده از آن خورشید صعود میکند.
حبشه
حبشیها نیز خدائی دارند به صورت کبوتر و از نظر آنها این خداوند خواندن و نوشتن را به آنها آموخته و موسیقی را به آنان ارزانی داشتهاست.
ژرمنی
در افسانههای ژرمنی هایمدال قاپچی آسمانها، شیپور غول آسائی دارد که آن را زیر شجره الحیات دفن کردهاست و هرگاه آن را به صدا در آورد روز قیامت آغاز خواهد شد و او در آن روز همه خوانندگان و [[موسیقیدانان]] را در پناه خود خواهد گرفت و چون خود او نیز موسیقیدان و آواز خوان بودهاست برای آنان شفاعت خواهد کرد.صور اصرافیل نیز مضمونی شبیه به این دارد.
- بدین نحو تمام ملل قدیم تاریخ و داستان، پدید آمدن موسیقی را با قصهها و افسانهها در آمیخنهاند حتی در قرون وسطی نیز چنین میپنداشتند که موسیقی را یوبال پسر کاین اختراع کردهاست.
ماداگاسکار
از طرف دیگر به آن دلیل که موسیقی را عطیه خدایان میپنداشتند، آن را وسیله نزدیک شدن به خدا یان و نیروهای ماوراءالطبیعه قرار دادند. با توسل به آن از طرفی چشم زخم و ارواح خبیثه را از خود میراندند، مرگ و بیماری را طرد میکردند و از انقلابات جوی و حریق احتزار مینمودند، و از طرف دیگر برای جلب عطوفت خدایان، نزول باران و برکت و باروری مزارع خویش دعا میکردند. یکی از مبلغین مذهبی به نام سبیره، صحنهای از مداوای بوسیله موسیقی را که خود در ماداگاسکار ناظر و شاهد آن بودهاست بدین شرح میدهد:
«روزی دوباره مراسم رقص برگزار میشد به طرز مخصوص جوال خانه را به صحن حیاط آورده در کنار یک سکه نقرهای توی هاونی چوبی گذاردند وروی هاون حصیری پهن کرده بیمارانی را که به طرز شگفت آوری بزک کرده بودند روی آن نشاندند، بعد طبلها، گیتارهای بومی و فلوتها را به صدا در آوردند. تمام ساکنین ده گرداگرد بیمار حلقه زده در حین آنکه زنان و دختران آوازی یکنواخت میخواندند مردان و کودکان پیوسته دست میزدند، در این موقع زنی که برای این موقع خاص برگزیده شده بود و از خاندان سرشناسی به نظر میآمد برخاست و برقص آغاز کرد. در همین احوال زنی که پشت سر بیماران پنهان شده با بیلی که در دست داشت به شدت بر صفحهٔ فلزی لبه تیزی که از طناب کهنهای آویخته بود، ضربه میزد بدینطریق پهلوی گوش بیماران سر و صدای کرکنندهٔ وحشتناکی پدید میآمد. آنان گمان میداشتند بدین نحو میتوانند روح خبیث را از بدن بیمارخارج کرده به جان یکی از رقص کنندگان بیندازند.
در جمیع این احوال که هر آن صدای طبلها فزونی میگرفت، دستهای بیشتری کوفته میشد و حنجرههای تازهای در آواز شرکت میکردند. هر دو بیمار با وجود آنکه صدای گوش خراش چندش آوری برخاسته بود همچنان ساکت و بی حرکت بر جای خود نشسته بودند. ناگهان با حال تعجبی که به من دست داده بود دیدم هر دو بیمار از جای خود برخاسته و در حلقه نوازندگان به رقص پرداختند.»
- نیروی محسورکننده اصوات تا بروز گارما نیز بر جای مانده و هنوز هم که هنوز است مردمی که در مراحل پائین تمدن هستند در بهار برای باوری مزارع و گاوهای خود با خواندن سرودها، دعا میکنند. آویختن زنگوله به گردن گاوهائی که به چرا میروند نیز به همین دلیل است.
- در قرن اخیر نیز هنگامی که کاتولیکها در کلیسا به عبادت مشغولند و صدای دلنواز ارگ طنین میافکند دستخوش جذبه وشور میگردند.
- آنچه در فوق گذشت تاریخچهای بود از عقاید و افسانههای ملل قدیمی یا قبایلی که در مراحل پائین تمدن زندگی میکنند ولی باید متذکر بود که ما مردمی که در عهد سیادت علوم طبیعی زندگی میکنیم به هیچ وجه به افسانههای کهن به دیدهٔ تحقیر نمینگریم بلکه میکوشیم زیبائی و حکمتی را که در این قصهها نهفتهاست به بهترین وجه دریابیم.
موسیقی، زمان
وقتی که مردم از حال عادی خارج و دستخوش احساسات میگردیدند صدای خود را بلند میکردند و به اصوات کشش و دوامی دلخواه میدادند. در صحت این فرضیه تردید زیاد روا نباید داشت.
کارل شتومیف استاد سابق فلسفه دانشگاه برلین تاریخ شروع و آغاز موسیقی را از لحظهای میداند که مردم ناگزیر شدند برای تفهیم وتفهم به اصوات متوسل شوند و به نظر او از همین اصوات است که علم موسیقی به معنای امروزی آن به وجود آمدهاست. مطالعه در موسیقی قبایل مختلف ممکن است ما را به کشف پیوستگیهای نژادی که بین این قبایل موجود است راهنمایی کند.
- سخن گفتن هنرپیشهها روی صحنه در روزگار ما نیز به نوعی آواز میماند.
- تغییر لحن واعظ واتخاذ لحن تازهای هم همان آواز است.
- ملل قدیم نیز هنگامی که به نیایش خدایان میپرداختند مسلماً چنین میکردند.
- آنان در حال عبادت سخت تحت تأثیر هیجان و شوریدگی وادارشان میساخت چیزی را که کلمات یارای بیان آن را نداشت اظهار کنند.
- استفاده از موسیقی برای هر فرد مجاز نبوده و حرفهٔ موسیقی دانی خاص کاهنان معبد، جادوگران و طبیبان گردید. اینان خواندن بسیاری از ترانهها و نواختن برخی از سازها را به خود منحصر ساخته بودند. البته آشکار است که دیگران حق دسترسی به این سازها را نداشتند و حتی اگر چشم زنی به این سازها میافتاد واجب القتل شناخته میشد.
- موسیقی نیز مانند خیلی از چیزهای دیگر در دست بعضی وسیله احراز تفوق و کسب امتیازات شد.
- کشیشها میکوشیدند با انحصار موسیقی به خودشان سری میان سرها بیرون بیاورند و مقام و وضعی استثنائی برای خودشان ایجاد کنند. بدین طریق پای موسیقی نیز که روزگاری عطیه خدایان بود در نبردی که به خاطر کسب قدرت و امتیازات طبقاتی درگیر بود کشیده شد.
موسیقی یا زبان
موسیقی در آغاز همان سخن گفتن بود که در آن هر صدائی کشش خاصی مییافت – زیر و بم شدن ناپایدار اصوات بعدها اندک اندک به وضع ثابتی گرائید. تحقیقات علمی صحت این نظریه را به ثبوت رسانیدهاند. بعدها پرسش دیگری پیش آمد که پرندگان چرا نغمه پردازی میکنند؟ برای دلربائی نغمه سرائی مرغان را جزء به مغازله که به خاطر تکثیر نسل انجام میگیرد به چیز دیگر تعبیر نمیتوان کرد – انسانها هم فقط به خاطر نیایش خدایان سرود نمیخواندند بلکه عشق و علاقهای هم که به یکدیگر و جنس مخالف داشتند آنان را به اینکار تحریص و تشویق میکرد؛ و اما جلب مهر و محبت جنس مخالف ترانه سر دادن تنها منحصر به انسانهای اعصار اولیه نیست ترانههای ملی قرون وسطی نیز همچون ترانهها و سرودهای ملی و محلی کنونی همه و همه آوازهای عشقی هستند.
مردمی که این ترانهها را ساختهاند به کمک الفاظی که به ندرت تعقید و پرده پوشی در آن دیده میشود کوشیدهاند که یار را با خود بر سر مهر آورند. به گمان چارلز داروین، مهر ورزی و جفت جوئی مردم را بر آن داشتهاست که دست نیاز به سوی موسیقی دراز کنند و از این وسیله سحر آسا برای برآوردن حاجت خویش کمک گیرند.
پیدایش سازهای موسیقی
طبیعیترین وسیله آواز، سینه و حلقوم طبیعی انسانی و سادهترین وسیله ایجاد وزن، دستهای آدمی است. انسان با برهم زدن دستها وزن را نگاه داشته و نغمهها و آهنگها را همراهی میکردهاست. بعدها بشر از شاخ حیوانات و روئیدنیهایی که در دسترس داشت. سازهای بادی مانند بوق ونی اختراع کرد و با کمک حس شنوایی سوراخهایی با توجه به معتقدات نجومی و اعداد مقدس در آنها تعبیه نمود که اکنون به صورتهای گوناگون تکامل یافتهاست.
همچنین انواع طبلها و سازهای ضربی را اختراع کرد و درتکامل آنها کوشید.
در کاوشهای باستان شناسی، سازهای بادی وزهی مانند چنگ ونی را یافتهاند که تاریخ آنها به چندین هزارسال قبل از میلاد میرسد. در محوطهٔ باستانی کولفره نیز نقوشی از دف و چنگ مربوط به تمدن عیلام وجود دارد. بشر با اختراع سازها وادوات موسیقی از الحان و نواهایی که در ذهن اوحالت مطبوع و دلپذیر ایجاد میکرد، تقلید نموده و پیوسته درراه تکامل آن گام برداشتهاست
موسیقی رُنِسانس (به انگلیسی: Renaissance music) به موسیقی هنریِ اروپایی، بین سالهای ۱۴۵۰ تا ۱۶۰۰ میلادی گفته میشود (برخی مورخان آغاز رنسانس را از سال ۱۴۰۰ میلادی قرار دادهاند). دورهٔ رنسانس را عصر نوزایی یا تجدید حیات خلاقیت انسان نیز نامیدهاند. در این دوره، موسیقی نیز، مانند دیگر هنرها، پیشرفت چشمگیری داشتهاست. با اختراع چاپ، موسیقی رواج بیشتری یافته و بر شمار آهنگسازان و اجراکنندگان افزوده شد. در دورهٔ رنسانس، همساز با آرمان انسان جهانی، از هر تحصیلکردهای انتظار میرفت که تعلیم موسیقی دیده باشد؛ چنانکهبالداساره کاستیلیونه در سدهٔ شانزدهم میلادی در کتاب درباریان مینویسد: «درباریای که موسیقی نداند خوشایندِ من نیست.» کلیسا همچنان حامی مهم موسیقی بود و در این زمان، بر شمار همسرایان کلیسا افزوده شد. با این حال، موسیقی کمکم به دربارها انتقال یافت. اشراف وشاهزادگان بر سر تصاحب بهترین آهنگسازان با یکدیگر به رقابت میپرداختند و هنگام سفر از قلعهای به قلعهٔ دیگر، موسیقیدانانِ خود را نیز به همراه میبردند. شمار موسیقیدانان درباری از ده تا شصت تن در نوسان بود. موسیقیدانان شهر در اجتماعها، مراسم ازدواج و آیینهای مذهبی به اجرای موسیقی میپرداختند. بهطورکلی، موسیقیدانان در این دوره از شأنی والاتر و درآمدی بیش از گذشته برخوردار بودند. ایتالیا به مرکز مهم موسیقی در سدهٔ شانزدهم بدل شده بود و آلمان، انگلستان، و اسپانیا حیات موسیقاییِ پویایی داشتند. از موسیقیدانان معروفِ این دوره میتوان به ژوسکن د پره، جووانی پیرلوئیجی دا پالِسترینا، تامس ویلکس و تامس مورلی اشاره کرد.
کلام و موسیقی
در رنسانس نیز، مانند قرون وسطا، موسیقی آوازی نسبت به موسیقیسازی از اهمیت بیشتری برخوردار بودهاست. آهنگسازان رنسانس، موسیقی را برای تعالی بخشیدن به معنا و تأثیر متن به نگارش درمیآوردند. جوزپه زارلینو، نظریهپرداز موسیقی سده شانزدهم، مینویسد: «هنگامی که کلام بیانگر سوگ، درد، دلشکستگی، حسرت و چیزهایی از این گونه است، بگذار هارمونی آکنده از اندوه باشد.» در حالیکه آهنگسازان قرون وسطا، نسبت به تجسم هیجان کلام در موسیقی کم و بیش بیتفاوت بودند. اصطلاح نقاشی کلام که اغلب توسط آهنگسازان رنسانس به کار میرفتهاست، به معنای بیان موسیقایی تصویرهای ویژه شاعرانه است. برای مثال، گاه ممکن است واژههای هبوط از آسمان، با یک خط ملودیک پایین رونده همراه شود و واژهٔ دویدن با زنجیرهای از نتهای تند و چابک به گوش برسد. با این حال، علیرغم تأکیدی که بر پیروی موسیقی از حس تصویری متن وجود داشته، موسیقی رنسانس شاید خوددار و آرام به نظر برسد. با آن که در موسیقی رنسانس، احساسات از گسترهٔ پهناوری برخوردار است، اما این احساسات اغلب به شیوهای متعادل، متوازن و بدون تضادهای شدید دینامیک، رنگآمیزی و ریتم بیان شدهاست.
بافت
بهطور عمده، بافت موسیقی رنسانس پلی فونیک است. یک نمونه کرال از موسیقی این دوره، دارای چهار، پنج یا شش خط آوازی است. تقلید میان خطوط آوازی رایج است. در موسیقی سبک، مانند موسیقی رقص، بافت هوموفونیک نیز، با توالی آکوردها، به کار رفتهاست. کیفیت صوتی موسیقی رنسانس در مقایسه با موسیقی قرون وسطایی پرتر و غنیتر است. بهکارگیری محدودهٔ صوتی باسبرای نخستین بار در این دوره، وسعت صوتی را به بیش از چهار اکتاو گسترش داد. این تأکید نو بر خط ملودی باس، هارمونی غنی تری را پدیدآورد. پیشتر، در قرون وسطا، آهنگسازان توجه چندانی به تأثیر هارمونیک کلی نداشتند. اما در این دوره، آهنگسازان با در نظر داشتن خطهای ملودیک جداگانه، به آکوردها نیز میاندیشیدند. از نظر صوتی موسیقی رنسانس کیفیتی ملایم و آرام دارد، زیرا آکوردهای کنسونانت و پایدار، مطلوب و مورد پسند شمرده میشدند؛ تریادها اغلب شنیده میشوند اما آکوردهای دیسونانس چندان اهمیتی ندارند. موسیقی کرال دورهٔ رنسانس نیازی به همراهی ساز نداشت. به همین دلیل، اغلب از این دوره به عنوان عصر زرین موسیقی کرالِ آ کاپلا (بی همراهی ساز) نام برده شدهاست. با این همه، سازها اغلب با خطهای آوازی همراه میشدند. سازها، گاه با مضاعف کردن خطهای آوازی سبب تقویت آنها میشدند، یا خط آوازخوانی غایب را مینواختند. در موسیقی کرال دورهٔ رنسانس، خطهای اجرایی که تنها و فقط ویژهٔ اجرای سازها ساخته شده باشند کمیاب است.
ریتم و ملودی
در موسیقی رنسانس، به دلیل استقلال ریتمیکِ فراوانِ هر خط ملودیک، ریتم اغلب جریانی هموار و آرام دارد و نه ضرباهنگی واضح و مشخص. هنگامی که یک آوازخوان در آغاز خط ملودیک خود است، آوازخوانانِ دیگر شاید از نیمهٔ خط ملودیک خود نیز گذشته باشند؛ بنابراین هر آوازخوان میباید ریتم جداگانهای را نگه دارد که سبب میشود اجرای آواز در موسیقی رنسانس همزمان لذت انگیز و چالشبرانگیز باشد. اما خواندن الگوهای زیر و بم در این ملودیها آسان است. ملودی، اغلب همسو با گام (بالارونده یا پایینرونده) و با پرشهایی اندک حرکت میکند.
موسیقیِ مذهبی در دوره رنسانس
موتت و مس از اصلیترین فرمهای موسیقی مذهبی رنسانس هستند. هر دو، سبک مشابهی دارند، اما مس اثری طولانیتر است. موتت و مسِ دورهٔ رنسانس، اثرهایی پلی فونیک و کرال هستند. موتت مبتنی بر یک متن مقدس لاتین که با متنهای مورد استفاده در مس معمول تفاوت دارد و مسِ این دوره از پنج بخش کایریه، گلوریا، کرِدو، سانکتوس و آگنوس دِیی تشکیل میشود. از معروفترین موسیقیدانان مذهبی رنسانس میتوان به ژوسکن د پره و پالسترینا اشاره کرد. موتت آوه ماریا… ویرگو سِرِنا (سلام بر مریم… دوشیزهٔ باوقار) از ژوسکن د پره و مس پاپ مارسلوس اثر پالسترینا از آثار مذهبی معروف این دوره بهشمار میروند.
موسیقی غیر مذهبی در دوره رنسانس
موسیقی آوازی
در دوره رنسانس، موسیقی آوازیِ غیر مذهبی به شدت محبوب شد. توسعهٔ چاپ آثار موسیقی از عوامل یاری رسانندهٔ گسترش موسیقی بود. به این ترتیب هزاران مجموعهٔ منتخبِ آوازی در دسترس دوستداران آن قرار گرفت. موسیقی، سرگرمی مهم زمان فراغت بود و از هر تحصیل کردهای انتظار میرفت که بتواندسازی بنوازد و خط موسیقی بخواند. چنانکه تامس مورلی، آهنگساز عصر الیزابت، دربارهٔ ناتوانی خود از مشارکت در اجرای موسیقیِ پس از شام، مینویسد: «پس از صرف شام، کتابچههای موسیقی (مطابق رسم معمول) بر میزها قرار داده شد. بانوی خانه، یک خط آوازی را به من داد و مشتاقانه خواست آن را بخوانم. اما پس از عذر و بهانههای بسیار، هنگامی که با اکراه اعتراف کردم که نمیتوانم، همه شگفت زده شدند. آری، برخی با یکدیگر نجوا میکردند و میپرسیدند چگونه بار آمدهام.»
موسیقی غیر مذهبی دورهٔ رنسانس، برای گروههایی از تکخوانها یا برای تکخوان با همراهی یک یا چند ساز به نگارش درآمده و نقاشی کلام (تصویرگری موسیقایی متن) در آن معمول بود. تقلید از صداهای طبیعی، مانند صدای پرندگان و هیاهوی خیابان برای آهنگسازان لذت بخش بود. در قطعهٔ مشهور جنگ، اثر کلمان ژانکن (حدود ۱۵۶۰ – ۱۴۸۵)، آهنگساز به گونهای درخشان و زنده به تقلید صداهای میدان نبرد، ضربههای طبل و غریو شیپورها پرداختهاست. موسیقی غیر مذهبی، بیش از موسیقی مذهبی دارای دگرگونیهای سریع حالت بود. مورلی به یک آهنگساز چنین توصیه کردهاست: «شما میباید در موسیقی مانند باد مواج باشید، گاه جسور و سرکش، گاه آرام و سر به زیر، گاه با وقار و سنگین؛. و هرچه تنوع بیشتری را بنمایانید، محبوب تر خواهید بود.»
مادریگال دورهٔ رنسانس
مادریگال گونهای مهم از موسیقی آوازی غیر مذهبی دورهٔ رنسانس است که برای چندین تکخوان و مبتنی بر یک شعر کوتاه که اغلب مضمون عاشقانه دارد نوشته میشود. مادریگال، مانند موتت، بافتهای هوموفونیک و پلی فونیک را با هم میآمیزد، اما نقاشی کلام و هارمونیهای نامتعارف بیشتر در آن به کار گرفته میشود. آغاز پیدایش مادریگال به حدود ۱۵۲۰ میلادی در ایتالیا بازمیگردد. لوکا مارنتسیو (۱۵۹۹–۱۵۵۳) و کارلو جزوالدو از مادریگال نویسان معروف در ایتالیا بودند. با چاپ یک جلد از مادریگالهای ترجمه شدهٔ ایتالیایی در لندن در ۱۵۸۸ جوششی ناگهانی در نگارش مادریگال توسط آهنگسازان انگلیسی ایجاد شد و تا حدود سی سال، ساخت مادریگال انگلیسی و دیگر آثار غیر مذهبی آوازی بهطور پیوسته و بیوقفه ادامه یافت. عصر الیزابت (۱۶۰۳–۱۵۳۳) و ویلیام شکسپیر (۱۶۱۶–۱۵۶۴) نه تنها عصر زرین ادبیات انگلیسی، بلکه عصر درخشان موسیقی در انگلستان نیز بهشمار آمدهاست. جنبش هنری در هر دو زمینه، از ایتالیا آغاز شده بود. هرچند مادریگال انگلیسی نسبت به مادریگال ایتالیایی سبکبالتر و شوخ تر است و ملودی و هارمونی آن سادهتر است. از مادریگالهای معروف دوره رنسانس، آنگاه که وستا پایین میآمد، اثر تامس ویلکز، یکی از بهترین آفرینندگان مادریگال انگلیسی است.
بالهٔ دورهٔ رنسانس (فا-لا)
گونهای دیگر از موسیقی آوازی غیر مذهبی دورهٔ رنسانس باله (یا فا-لا) است که آوازی همراه با رقص برای چندین تکخوان بودهاست. باله سادهتر از مادریگال است و بر خلاف بسیاری از نمونههای موسیقی رنسانس، بافت آن بیشتر هوموفونیک بود. ملودی اصلی آن را زیرترین خط آوازی اجرا میکرد. هر بند از شعر آواز، موسیقی یکسانی داشت و هجاهای فا-لا (تلفظ هجاها و نه نتهای فا و لا) به عنوان برگردان شعر به کار میرفت. بالهٔ رنسانس نیز مانند مادریگال از ایتالیا سرچشمه گرفت و از حدود ۱۵۹۵ تا ۱۶۲۰ در انگلستان شکوفایی و رواج فراوان داشت. بالهٔ اکنون ماه گل چیدن است اثر تامس مورلی (۱۶۰۳ – ۱۵۵۷) -آهنگساز انگلیسی که بیشتر به سبب مادریگالهایش شهرت دارد- یکی از بالههایی است که اجرای آن بیشتر رایج و معمول بودهاست.
موسیقیِسازی
هرچند در دوره رنسانس موسیقیِسازی هنوز شأن و اهمیت موسیقی آوازی را نداشت، اما کمکم بر اهمیت آن افزوده میشد. نوازندگان، بنا به رسم معمول، به نواختن موسیقی متناسب با آواز یا به همراهی آوازخوانان میپرداختند. موسیقیسازی حتی تا دهههای نخست سدهٔ شانزدهم به میزان زیادی از موسیقی آوازی گرفته میشد. گروههای سازی، به قطعههای پلی فونیک آوازیی را مینواختند که اغلب در چاپ آنها چنین اشارهای آمده بود: برای خواندن یا نواختن با ساز. کلاوسن، ارگ و لوت سازهایی بودند که توسط تکنوازان برای اجرای تنظیمهای سادهٔسازی از آثار آوازی به کار برده میشدند. به هر حال، در سده شانزدهم، موسیقیسازی هر چه بیشتر از قید الگوهای آوازی رها شد و آثاری که ویژهٔ ساز به نگارش درآمده باشند بیشتر شد. آهنگسازان، در نگارش موسیقی برای ارگ یا لوت، بهرهگیری از تواناییهای ویژهٔ این سازها را آغاز کردند و فرمهای خالصِ سازی، مانند تم و واریاسیون، را گسترش دادند. اینگونه آثارسازی بیشتر برای رقص که تفریح محبوب دورهٔ رنسانس بود، به نگارش درمیآمدند. موسیقی رقص توسط گروه نوازندگان یا تکنوازانی مانند کلاوسن یا لوت اجرا میشد. از موسیقی رقص، گنجینهای غنی که در سدهٔ شانزدهم به چاپ رسیده بر جا ماندهاست. موسیقیدانان رنسانس میان سازهای قوی و نافذ که مناسب فضای باز بودند، مانند انواع ترومپت و شاوم (سازی دو زبانه و نیایِ اُبوا) و سازهای ملایم و خانگی، مانند انواع لوت و رکوردر (نوعی فلوت قدیمی)، تمایز قائل بودند. در دورهٔ رنسانس، صدای سازها نسبت به آنچه امروزه از آنها میشنویم، هموارتر و کمتر درخشان بودهاست. رکوردرها و ویولها (سازهای زهی-آرشهای) از مهمترین سازهای دورهٔ رنسانس بودند. آهنگسازان رنسانس در قطعات خود سازها را مشخص نمیکردند. ممکن بود یک اثر با رکوردرها، ویولها یا بسته به سازهای در دسترس با چندین ساز مختلف اجرا شود. در دورهٔ رنسانس، ارکستر تثبیت شده به معنای امروزی وجود نداشت. از بزرگترین موسیقیدانان غیر مذهبی رنسانس میتوان تامس ویلکز، تامس مورلی و آندرا گابریلی را نام برد.
دوره رنسانس و قرون وسطی دو فرهنگ و جهانبینی متمایز را در پیشرفتهای انسان معرفی می کنند. برخلاف قرون وسطی، چندین دانشمند رنسانس در صدد فهم و درک زمین و هستی جدا از نظریات و گرایش های مذهبی برآمدند، و فیلسوفان شروع به عرضه ی افکار و اندیشه های انسان گرایانه کردند. اختراعات این دوره همچون باروت، تلسکوپ، میکروسکوپ و دستگاه چاپ شیوه ی زندگی مردم و نوع نگاهشان به جهان اطرافشان را دگرگون ساخت. در مابین این دو دوره مذهب نیز به شدت دچار تغییر و تحول شد. دوره اصلاحات با مخالفت هایش در برابر زندگی رهبانیت قرون وسطی باعث ایجاد پریشانی و نگرانی در طول دوره رنسانس شد. یکی از تغییراتی که کمتر به چشم آمد مربوط به موسیقی بود. در مقایسه ی دوره های میانه و رنسانس تفاوت سبک و مضمون موسیقی ها واضح و مشخص است.
قرون وسطی(۴۵۰-۱۴۵۰) که با عنوان دوران تاریک هم شناخته می شود، در اروپا حدود سال ۴۵۰ با فروپاشی امپراتوری روم آغاز شد و مهمترین موزیسین ها کشیش ها بودند. بیشتر موسیقی های مذهبی در این دوره سرودهای مناجاتنامه(مناجات گریگوری)بود، که نوای مذهبی واحدی داشت، بدون همراهی ساز و موسیقی و تنها توسط یک نفر سروده می شد یا به صورت گروه کر که در آن هر کسی بخش مشابهی را می خواند. با نهایت احترام می توان گفت که سرود و مناجات قرون وسطی همان مناجاتی است که امروزه در دیر و صومعه ها می شنویم، و مهمترین مناجات ها توسط رهبانان اوایل قرون وسطی سروده شدند. تعریف دیگری برای مناجات می تواند یکصدایی(مونوفونی) باشد که نقطه مقابل چندصدایی(پلی فونی) است و به معنای یک صدای واحد است حال چه سرود مذهبی باشد یا نباشد.
مفهوم سبک برای دسته بندی مناجات ها ایجاد شد و اغلب آن را می توان تنها در پلی فونی های با شیوه ی سنتی اعمال کرد. دیگر اینکه موسیقی قرون وسطی موسیقی آوایی بود. مناجات ها با آرامش و ویژگی های اخروی همراه بودند. ریتمی انعطاف پذیر دارد، وزن ندارد، و ملودی های آن گام به گام همراه با حوزه های زیر و بم صدا جلو می رود. سبک و شیوه ی کلیسا سبک پایه ای موسیقی غرب در طول قرون وسطی بود. این سبک ها شبیه نمونه های بزرگتر و کوچکتری هستند که شامل هفت نوا و یک هشت نوایی باشند که اولین نت های هشتگانه بالاتر را تکرار می کنند. از نقاشی ها و نوشته های ادبی می توان فهمید که در طول این دوره آلات موسیقی به کار گرفته شده و معمول ترین آلت موسیقی کلیسایی ارگ بوده است. در آغاز که ارگها در شکل ابتدایی خود بودند کلید ها با ضربه های محکم مشت کار می کردند.
از رنسانس(۱۴۵۰-۱۶۰۰) می توان به عنوان عصر کنجکاوی و فردگرایی، کاوش و جستجو، تولد دوباره ی خلاقیت بشر یاد کرد. در طول این دوره، با کاهش قدرت کلیسا و نظریات انسانگرایانه جدید، فعالیت های موسیقی به مرور از کلیسا به دربار کشیده شد. از نظر موسیقی، دوره ی رنسانس گاهی عصر طلایی موسیقی کُر کاپلا خوانده می شود، چون که موسیقی نیازی به همراهی ساز نداشت. کاپلا به موسیقی کُر بدون همراهی ساز اطلاق می شد. شکل موسیقی رنسانس عمدتا پلی فونیک است. آهنگسازان رنسانس اغلب از نت نویسی و رسم شکل های ویژه ای از نت های موسیقی استفاده می کردند. عناصر مشخصی موسیقی رنسانس را پربار تر از موسیقی قرون وسطایی نشان می دهد. آهنگ سازان به جلوه های هماهنگ و هارمونی تارها بیشتر توجه می کنند تا اضافه کردن ملودی روی ملودی. همچنین، قطعات همخوانی مشخصی دارای چهار، پنج، یا شش بخش صوتی تقریبا هم سطح با مقدار ملودی هستند.
دو شکل اصلی موسیقی مذهبی رنسانس، مَس و موتیت می باشد. مَس موسیقی مذهبی برای تشریفات کلیساست، و موتیت کاری کورال و پلی فونیک است که به متنی مذهبی لاتینی اعمال می شود برخلاف حالت معمول مَس. در قرن چهارده، برای اولین بار موسیقی غیر مذهبی در توسعه ی هنری در سطح بالاتری قرار گرفت. موسیقی آوایی غیر مذهبی رنسانس برای گروه های تک خوان و برای تکخوانی با همراهی ساز نوشته می شد .
موسیقی غیر مذهبی به نسبت موسیقی مذهبی تغییرات خیلی سریعتری را در سبک شامل شد. قطعات آوایی غیر مذهبی برای گروه های کوچکی از خواننده ها، مادریگال خوانده می شد. پیدایش آن به ۱۵۲۰ در ایتالیا برمیگردد و تفاوت آن با موتیت در استفاده ی آن از شعر بومی محلی به جای شعر لاتین، و استفاده ی زیاد آن از نت نویسی و هارمونی های غیرمعمول است. یکی از ویژگی های اصلی مادریگال این است که قطعه ای است برای چندین صدای اعمال شده به شعری کوتاه، که معمولا مضمونی عاشقانه دارد. بیشتر آلات موسیقی ایجاد شده در دوره رنسانس به منظور رقص استفاده می شدند. موسیقی رقص معمولا به شکل دوگانه AABB بود و به صورت دوتایی اعمال می شد، با مقایسه ی حالتی آرام با سریع یا وزن دوگانه با سه گانه.
در پایان، در دوره های رنسانس و قرون وسطی دو فرهنگ، مذهب و دیدگاه روانشناختی متمایزی را شاهد هستیم. نمونه هایی از این تفاوت ها را در موسیقی می توان به وضوع دید. این فرهنگ ها، مذاهب و دیدگاه های روانشناختی تاثیر بسزایی داشتند روی اینکه موسیقی کجا و چگونه ساخته شود که می توانیم مشابه همین سیر تحولی را در موسیقی امروز نیز ببینیم.

name:Milad Peiro